مثل هر روز صبح رفت و نشست پشت میز ریاست . خودنویس را برداشت و روی سربرگ شرکت حکم اخراج خودش را نوشت و امضاء کرد .

کمی به پشتی بلندترین صندلی شرکت تکیه داد . نفسی عمیق کشید و کاغذ را تا کرد و در جیبش گذاشت .

بلند شد و دستمال و شیشه شوی را برداشت تا به اتاق بعدی برود و قبل از آمدن کارمندهای دیگر همه جا را تمیز کند .